استراتژی کسب و کار ، مدل کسب و کار ، استراتژی تولید ، استراتژی فروش و…زیاد شنیده می شوند . اما اصولا استراتژی کسب و کار چیه؟ باید چه جوری باشه؟
هر کسب و کار به یک راهبرد نیاز داره. یک هدف گذاری بلند مدت! این هدف گذاری برای رسیدن به حداکثر سود خواهد بود. یک استراتژی کسب و کار، در صورتی موفق خواهد بود که بتواند سه فاکتور را ایجاد کند: موقعیت رقابتی، رشد کسب و کار و حاشیه ی سود مناسب.
چه طور یک استراتژی کسب و کار مناسب انتخاب کنیم؟
برای اینکه بتوانیم استراتژی مناسبی انتخاب کنیم باید چند گام اساسی برداریم:
بدونیم کجای کار هستیم.
باید اطلاعات دقیقی از نقاط قوت و ضعف خودمون داشته باشیم . یعنی شرایط داخلی را درست بررسی کنیم. فرصت ها و تهدید های موجود را تحلیل کنیم .یعنی شرایط خارجی چیه؟
بدونیم کجا می خوایم برسیم.
اولین قدم در تعیین استراتژی کسب و کار اینه که بدونیم کجاییم. باید اهداف مشخص و مکتوب داشته باشیم. اهداف بلند مدت ما چیه؟ اهداف میان مدت چی هست ؟ اهداف کوتاه مدت چی؟ بهتره ، اهداف ، ارزش ها و… به عنوان کتابچه ی راهنما ، یا کتابچه برند ، مشخص بشه. هدف ما از کسب و کار چیه ؟ قرار در ۱۰ سال آینده به کجا برسیم؟ چه ارزشی ایجاد می کنیم؟ برای چه کسانی ؟
بدونیم برای رسیدن به اهداف، ماموریت ما چیه.
ماموریت، رسیدن به هدف خواهد بود. ماموریت ها، پروژه های کوچک، برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت خواهد بود. در این مرحله تعیین می کنیم .چه طور باید به اهداف برسیم؟
اهداف استراتژیک ما چیه؟
باید اولویت ها را مشخص کنیم. اهداف استرتژیک باید ویژه و خاص باشند. باید به راحتی قابل سنجش باشند . باید قابل دسترس باشند. باید زمان بندی شده باشند و … تا استراتژی کسب و کار ما بر اساس اونها بنا بشه.
برنامه ی ما برای رسیدن به این اهداف چیه؟
باید برنامه های استراتژیک را به اهداف کوتاه مدت تبدیل کنیم. روی نتایج قابل سنجش تمرکز کنیم. نوع عملکرد و مدت زمان اجرا ، به درستی تعیین بشه. امکانات و کانال های موجود تبلیغاتی بررسی بشه.
بر روی عملکرد ، مدیریت استراتژیک داشته باشیم.
اهداف به طور دقیق و مستمر بررسی و ارزیابی بشه. کنترل کنیم که ، در راستای هدف باقی بمونیم. جمع آوری اطلاعات و تهیه ی بانک اطلاعاتی به روز ، خیلی مهمه! اولویت بندی مداوم و تهیه ی چک لیست عملیاتی داشته باشیم.
بهترین استراتژی کسب و کار:
برای انتخاب بهترین استراتژی کسب و کار باید به اصول زیر توجه کنیم. تمایز در کسب و کار، کیفیت ، مشتری مداری ، خلاقیت ، قیمت پایین ، گسترده گی محصولات و خدمات، مالکیت ، اولین بودن ، رهبری بازار ، جدید بودن ، تخصصی بودن و…. درکنار این اصول ، رهبری هزینه را به درستی انجام بدیم. از همه مهم تر ، تمرکز روی استراتژی و هدف داشته باشیم. به مدل کسب و کار اهمیت بدهیم. چون مدل کسب و کار ، قلب کسب و کار است. مدل کسب و کار چگونگی اجرای استراتژی را مشخص می کنه!
اجزای مهم استراتژی کسب و کار:
استراتژی های مهم و اساسی عبارتند از: استراتژی سرمایه گذاری ، استراتژی زیر ساخت ، برند، ارزش مشتری ، حفظ مشتری ، دارایی ها ، توانمدیها ، استراتژی توسعه ، استراتژی تبلیغات ، استراتژی بازاریابی و… که مجموع این استراتژی ها ، استراتژی کسب و کار ما را ایجاد و ترسیم می کنند.
تعریف دقیق استراتژی کسب و کار چیست؟
قصد ما این است که بدانیم تعریف استراتژی چیست و در واقع Strategy دارای چه اهدافی بوده و اصولاً به چه کار میآید؟ اگر بخواهیم Strategy را تعریف کنیم در سادهترین حالت Strategy عبارت است از یک راهکار عملیاتی برای رسیدن به یک هدف مشخص در واقع Strategy طرحی است برای به دست آوردن و یا حداقل، تلاش برای به دست آوردن موقعیت برتر نسبت به دیگر رقبا و یا دشمنان میباشد.
در واقع Strategy همواره برای اینکه یک سازمان به اهداف اساسی که مد نظرش است دست یابد دارای یک طرح جامع انعطافپذیر و ترکیبی است.
معنای لغوی استراتژی کدام است؟
Strategyیا به یونانی (Strategos) استراگوس در واقع کلمه یونانی بوده که به معنای لشکر میباشد به عبارت دیگر این واژه در ابتدا بیشتر در جنگها به کار میرفته است همچنین معنی فن اداره جنگ طرح، نقشه برای جنگ زیر گرفتن فرماندهی نیز از آن برداشت میشود.استراتژی کسب و کار هم روی همین مفهوم حرکت می کند.
اهداف اصلی استراتژیک در یک سازمان
هر سازمان تجاری و یا غیر تجاری برای رسیدن به یک سری اهداف کلان خود و خدمات دهی مؤثر و مفید به مشتریانش نیاز به شناخت کامل رقبای خود دارد. در این بین چیزی که یک سازمان را از رقبای خود متمایز میکند عملیات شایستگی و مهمتر از همه Strategy میباشد. داشتن استراتژی قوی برای غلبه بر رقبا میتواند در این زمینه کارساز باشد و همواره سازمان شما را در صدر و جلوتر از بقیه رقبا در تمام زمینهها قرار دهد.
استراتژی مورد نیاز برای نفوذ در بازار
امروزه سازمانها و فروشگاههای کوچک و بزرگ تمام تلاش خود را میکند تا در بازار هدف نفوذ کرده و بتوانند جایگاه خود را در بازار برای مدت طولانی حفظ کنند. برای این کار نوعی Strategy بازاریابی که انتخاب میکنند باید با استراتژیهای کلان سازمان، فروشگاه و … هماهنگ باشند.ابتدا Strategyاین سازمانها به این صورت است که در خواستها و نیازهای مشتری را شناسایی میکنند و بعد از شناخت نیاز و خواسته مشتری تلاش میکند تا کالا و خدمات و محصولات مورد نیاز او را به گونهای که رضایتش را جلب کند برایش با کیفیت بالا و قیمت مناسب فراهم آورند. گاهی برای برآوردن نیاز مشتری ممکن است یک شرکت یا سازمان مربوطه بر روی یک محصول خاص تمرکز نماید و سعی کند با محدود کردن گستره محصولات خود بازار هدف را در دست بگیرد.
مدیریت استراتژیک چگونه است؟
در واقع مدیریت استراتژیک یعنی این که تصمیماتی که میگیریم بر اساس یک استراتژی کسب و کار طراحی شده و عملیاتی باشد. تصمیمات استراتژیک باید بتواند جایگاه یک سازمان را در بازاری که مد نظر است و محیط اطراف آن در بر بگیرد. در واقع میتوان گفت که مدیریت استراتژیک از برنامه ریزی استراتژیک گسترده تر و جامعتر است. در واقع مدیریت استراتژیک وظیفه تصمیمات کلی برای اجرا و توسعه راهکارهایی مؤثر و کارآمد را و هم چنین کنترل این نتایج را بر عهده دارد.
اجرای استراتژی به چه معنا است؟
برای اجرای راهکار باید یک سری از روشها، گامها و مراحل را به اجرا در آوریم در واقع در اجرای استراتژی کسب و کار تصمیم میگیریم که کدام استراتژی باید ابتدا اجرا شود یا این که اجرای تک تک راهکارهای یک سازمان باید بر اساس اولویت بندی آنها صورت گیرد. به این صورت که سازمان ابتدا باید مشکلاتی که از همه بدتر و پیچیدهتر هستند را بررسی کند و تمرکزش بر روی آنها باشد و وقتی که آن مشکل حل شد به دنبال حل مسائل دیگر باشد.برای اجرای Strategy روشهای اجرای راهکارهای مختلف تعیین و مشخص میشوند. در این جا وظیفه سازمان مربوطه است که تصمیم بگیرد چگونه اجرای یک استراتژی که مد نظرش است را عملی کند. اگر بخواهیم مثالی در این زمینه بزنیم به این صورت است که فرض کنید در یک سازمانی قرار است Strategy منابع انسانی که شامل آموزش کارمندان آن سازمان است شکل بگیرد باید همزمان مشخص گردد که هزینه این آزمونها چقدر است و چه زمانی و چگونه قرار است این آموزشها انجام پذیرند.
ارزیابی یک استراتژی به چه صورت است؟
در ارزیابی Strategy بر نحوهی اجرای استراتژی کسب و کار و نتیجهای که قرار است محقق شود بررسی صورت میگیرد. در ارزیابی نتیجه یک استراتژی که عملی و اجرا شده است هم شخص مدیریت و هم کارکنان یک سازمان درگیر خواهند بود. در واقع در ارزیابی Strategy جداول زمان و استانداردها به چالش کشیده میشوند. چون که اجرای استراتژی در نظر هرکدام میتواند فرق کند. مثلاً ممکن است مدیریت سازمان متوجه مشکلات که در مرحلهی خاصی از اجرای Strategy در یک سازمان توسط کارکنان تشخیص داده میشود.
بازاریابی استراتژیک چیست؟
در واقع برای این که یک سازمان به هدف بازاریابی خود برسد یک سری طرحها و نقشههای از پیش تعیین شدهای توسط مدیریت و اعضای سازمان تعیین میشود و با اجرا کردن آن میتوانند بر بازار هدف خود تسلط یابند.برای رسیدن به یک بازاریابی موفق اولین قدم در طراحی استراتژی کسب و کار مورد نظر این است که تحقیقات لازم در خصوص بازار هدف انجام گیرد. در واقع این میتواند شروع یک استراتژی بازاریابی باشد. در استراتژی بازاریابی به بررسی و شناخت مخاطبان، مشتریان، آشنایی با آنها؛ بررسی جنبههای گوناگون کسب و کار و همچنین اقداماتی که سازمان رقیب در حال انجام آن است میپردازند. سر انجام با یک استراتژی دقیق و حساب شده میتوان کسب و کار خود را در بازار هدف رونق بخشید و به جلو حرکت کرد.
تفاوت بین استراتژی و تاکتیک چیست؟
آنتوان جومینی اولین کسی بود که تفاوت بین Strategy و تاکیتک را مطرح نمود. نوشتههای او در زمینه راهکارهای جنگ موجود است. از نظر وی Strategy خیلی عمیق، مفهومی کلان، و گسترده و بلند مدت میباشد. اما تاکتیک به حوزهی اثر کوچکتر، و به صورت مقطعی و در افق زمانی کوتاهتر، محدود میشود. در نظر اول شاید بیشتر تاکتیکهایی که اجرا میشود با Strategy همسو یک جهت باشد اما این مطلقاً درست نیست زیرا چالش ها و محدودیتهایی که در زمان اجرای یک استراتژی پیش میآید ممکن است سبب شود تاکتیک با استراتژی در یک جهت حرکت نکند.اگر بخواهیم فرق بین Strategy و تاکتیک را دقیقتر و آسانتر بیان کنیم به این صورت است که فرض کنید هدف شما این است که به قله کوه برسید بنابر رسیدن به این هدف که همان قله کوه میباشد را استراتژی کسب و کار و قدمهایی که برای رسیدن به قله کوه بر میدارید را تاکتیک مینامند.