کسبوکار در دوران جنگ، آینده کسب و کار در دوران جنگ اقتصاد و جامعه ایران. وقتی واژهی «جنگ» به گوش میرسد، معمولاً تصویر میدانهای نبرد، تانکها و موشکها در ذهن نقش میبندد. اما در ایران امروز، جنگ شکل دیگری به خود گرفته است: جنگی با موشک ، بمباران و بدون گلوله و نبرد مستقیم، ولی با اختلال اینترنت، خروج سرمایه، فشار روانی، و بیثباتی مزمن اقتصادی.
جنگی که در آن دشمنان آشکارند، ولی مسیر بقا و رشد مبهمتر از همیشه است.
در چنین شرایطی، این سؤال پیش روی فعالان اقتصادی، کارآفرینان، سرمایهگذاران و حتی مصرفکنندگان قرار دارد:
کسبوکار در دل بحران چگونه باید زنده بماند؟ و آینده اقتصاد ایران در بستر این تنش مزمن، چه چهرهای خواهد داشت؟
کسبوکار در دوران جنگ: آینده کسب و کار در دوران جنگ
در مطلب کسبوکار در دوران جنگ بدون اتکا به تحلیلهای سیاسی یا جانبداریهای ایدئولوژیک، تلاش میکنیم با نگاهی مستقل و مبتنی بر واقعیتهای میدانی، ابعاد اقتصاد و جامعه ایران در دوران پساجنگِ بدون جنگ را بررسی کنیم:
از تأثیر بازیگران جهانی (آمریکا، اسرائیل، اروپا، چین و روسیه)، تا رفتار بازار، روان جمعی مردم، مسیرهای احتمالی و گزینههای پیشرو برای کسبوکارها.
در ادامه، به هر بخش این معادله چندمجهولی آینده کسب و کار در دوران جنگ میپردازیم.
ایران در تقاطع ژئوپلیتیکی: تنش خارجی، فشار داخلی
ایران در سالهای اخیر نه فقط در جغرافیای خاورمیانه، بلکه در مرکز یک شبکه پیچیده از رقابتهای جهانی قرار گرفته است. از غرب، تحریمهای اقتصادی و فشار سیاسی از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا؛ از شرق، همکاریهای تاکتیکی با چین و روسیه که اغلب بیش از آنکه راهحل باشند، تنفس مصنوعیاند.
این موقعیت ژئوپلیتیکی منحصربهفرد باعث شده ایران در وضعیتی قرار گیرد که نه امکان همزیستی پایدار با اقتصاد جهانی را دارد، نه توان قطع کامل ارتباط با آن را. نتیجه، یک وضعیت میانه و معلق است؛ نوعی از “نظام اقتصادی نیمهمنزوی” که دچار فرسایش از درون میشود، نه سقوط ناگهانی.
در این شرایط، شاخصهایی مانند:
- سرمایهگذاری خارجی،
- ثبات نرخ ارز،
- جریان آزاد فناوری و نوآوری
همگی با اختلالی بلندمدت روبهرو شدهاند.
در حالی که دولتها به دنبال حفظ قدرت ژئوپلیتیکیاند، کسبوکارها با ریسکهای ناشی از پیشبینیناپذیری سیاست خارجی و امنیتی روبهرو هستند: از تحریم بانکی گرفته تا قطع اینترنت و نااطمینانی در زنجیره تأمین.
نکته کلیدی اینجاست:
کسبوکار ایرانی نه در خلأ اقتصادی، بلکه در قلب یک درگیری بلندمدت بینالمللی فعالیت میکند. و این مسألهای است که مستقیماً بر تصمیمگیری، سرمایهگذاری، نوآوری و حتی امید به آینده تأثیر میگذارد.
نقش بازیگران جهانی: فشار، فرصت، یا بازی دوگانه؟
در تحلیل آینده اقتصاد ایران، نمیتوان از نقش بازیگران بینالمللی چشم پوشید. آنها نه فقط در سطح دیپلماتیک، بلکه در متغیرهای کلیدی اقتصاد ایران (از نرخ ارز گرفته تا جریان سرمایه و حتی اعتماد عمومی) اثرگذارند.
نکته مهم این است که هر یک از این بازیگران در حال تعامل با ایران نه از موضع رفاقت یا خصومت صرف، بلکه از منظر منافع خود هستند.
ایالات متحده: فشار ساختاری با ابزار اقتصاد
سیاست تحریمهای هدفمند، محدودسازی دسترسی ایران به سیستم بانکی جهانی (سوئیفت)، و اعمال فشار بر شرکتهای واسطه، باعث شده تجارت خارجی ایران نهتنها پرهزینه بلکه غیرقابل پیشبینی شود.
در عین حال، عدم تمایل آمریکا به درگیری نظامی مستقیم، فضای تنفس محدودی برای ادامه تجارت غیررسمی ایجاد کرده، که البته پایدار نیست و ریسکپذیری کسبوکارها را بالا میبرد.
اسرائیل: تهدیدات امنیتی با اثر اقتصادی غیرمستقیم
رویکرد اسرائیل بیشتر بر مهار فناوری، محدودسازی نفوذ منطقهای و تضعیف ظرفیت نظامی ایران متمرکز است. اما حملات هدفمند، سایبری یا خرابکارانه، گاهی به زیرساختهای اقتصادی نیز لطمه میزند (نمونه: حمله به شبکه سوخت، یا تأسیسات صنعتی).
برای کسبوکار، این یعنی: امنیت سرمایهگذاری بلندمدت در زیرساخت و فناوری بهطور جدی زیر سؤال میرود.
اروپا: میانجی بیاثر ولی بالقوه مفید
اگرچه اروپا بازیگر مؤثری در تصمیمگیریهای راهبردی نیست، ولی نقش آن در تجارت، خدمات فنی، و انتقال فناوری قابلتوجه است.
موانع سیاسی و تحریمهای ثانویه باعث شده شرکتهای اروپایی از بازار ایران فاصله بگیرند، ولی در صورت کاهش تنش، اروپا سریعتر از سایرین میتواند در اقتصاد ایران نقش مثبت ایفا کند.
روسیه: شراکت تاکتیکی، نه بلندمدت
روسیه ایران را بیشتر بهعنوان شریک تاکتیکی در برابر غرب و تأمینکننده فناوری جنگی میبیند.
تجربه نشان داده که این رابطه در شرایط بحرانی به سرعت ناپایدار میشود (مثلاً رقابت بر سر بازار انرژی یا صادرات غلات).
برای کسبوکارهای ایرانی، تعامل با روسیه غالباً دستوپابسته و مشروط به محدودیتهای خود روسیه است.
چین: منبع نقدینگی و فناوری با شروط سنگین
چین بیش از آنکه متحد سیاسی باشد، خریدار فرصتهای اقتصادی در فضای خلأ رقابتی ایران است.
توافقهای بلندمدت معمولاً به نفع چین طراحی میشوند، و سرمایهگذاریهای محدود آنها به شرط انحصار، کنترل و سود بالا صورت میگیرد.
از نظر اقتصادی، چین منبع ورود فناوری میانرده و اعتبار تجاری است، اما نه شریک برای توسعه پایدار.
در مجموع، ایران با ترکیبی از فشار ساختاری غرب، وابستگی محدود به شرق، و بیثباتی منطقهای روبهروست.
این موقعیت برای کسبوکارها یک واقعیت حیاتی ایجاد کرده:
اقتصاد ایران نه در خلأ داخل، بلکه در تلاقی بازی بزرگ قدرتها شکل میگیرد؛ و تا زمانی که این معادله بهصورت بنیادین تغییر نکند، هیچ تصمیم اقتصادی نمیتواند صرفاً داخلی باشد.
تأثیرات مستقیم بر کسبوکار: اختلال، ریسک و عقبماندگی
وقتی صحبت از تحریم، جنگ نیابتی یا بحران ژئوپلیتیکی میشود، بسیاری تصور میکنند تأثیر آن تنها در سطوح کلان و ساختارهای حکومتی دیده میشود. اما واقعیت این است که ضربه اصلی اغلب مستقیماً بر پیکر فعالان اقتصادی، کارآفرینان، نیروی کار، و مصرفکنندگان وارد میشود.
در این بخش، به مهمترین اثرات مستقیم وضعیت فعلی بر فضای کسبوکار ایران میپردازیم:
۱. اینترنت: زیربنای مختلشده اقتصاد دیجیتال
در اقتصاد امروز، اینترنت نه فقط ابزار ارتباط، بلکه شبکه اصلی گردش اطلاعات، تجارت، آموزش و نوآوری است.
در ایران، اختلال مکرر، کندی شدید، و محدودسازی گسترده پلتفرمها، باعث شده:
- کسبوکارهای اینترنتمحور دچار زیانهای غیرقابل جبران شوند.
- استارتاپها دسترسی خود را به بازارهای خارجی از دست بدهند.
- هزینههای دسترسی به ابزارهای پایه (فیلترشکن، سرور، پرداخت ارزی) سرسامآور شود.
در چنین شرایطی، شرکتها نه برای رشد، بلکه صرفاً برای “زندهماندن” فعالیت میکنند.
۲. زنجیره تأمین: هزینه بالا، عدم قطعیت دائمی
بسیاری از کسبوکارها، از تولیدی گرفته تا خدماتی، به واردات مواد اولیه، تجهیزات و حتی نرمافزار وابستهاند.
تحریمها و نوسانات ارزی باعث شده:
- زنجیره تأمین ناکارآمد، گران و غیرقابل پیشبینی شود.
- مدیران ناچار شوند تصمیمات استراتژیک را جایگزین تصمیمات واکنشی کنند.
- سرمایهگذاری بلندمدت بهشدت کاهش یابد.
در این فضا، برنامهریزی واقعی تقریباً ناممکن است.
۳. مهاجرت نخبگان: تخلیه سرمایه انسانی
کارآفرینان، برنامهنویسان، مدیران پروژه، و حتی کارگران ماهر، بیش از گذشته به مهاجرت یا بیانگیزگی شغلی فکر میکنند.
نتیجه:
- فرار استعدادها و ناتوانی در بازآفرینی تیمهای متخصص
- افزایش هزینه جایگزینی نیروهای انسانی
- خطر افت کیفیت تولید و خدمات در سطح ملی
مهاجرت در ایران، فقط یک پدیده انسانی نیست؛ یک معضل اقتصادی تمامعیار است.
۴. بیاعتمادی و نوسان مصرفکننده
مصرفکنندگان ایرانی تحت تأثیر تورم، بیثباتی، و ناامیدی از آینده، رفتارشان را تغییر دادهاند:
- خریدهای غیرضروری را حذف کردهاند.
- ترجیح میدهند دارایی نقد نگه دارند تا هزینه کنند.
- به برندهای داخلی، کمتر اعتماد میکنند و دنبال جایگزین ارزی یا خارجیاند.
این یعنی حتی در فضای داخلی، کسبوکار با کاهش تقاضای مؤثر روبهرو است.
5 -پیامدهای امنیتی و روانی حملات نظامی بر اقتصاد
در کنار فشارهای اقتصادی و تحریم، افزایش حملات موشکی، تهدیدهای علنی و فضای نظامی منطقهای باعث شده بسیاری از کسبوکارها با یک ریسک جدید مواجه شوند:
ریسک احساس ناامنی دائمی.
این نوع ناامنی، حتی اگر منجر به جنگ مستقیم نشود، آثار جدی دارد:
اثر امنیتی:
- مختلشدن خدمات شهری، سفر، حملونقل و تجارت بینالمللی
- افزایش ریسک سرمایهگذاری در مناطق خاص
- افت فعالیت اقتصادی در صنایع حساس یا مرزی
اثر روانی:
- رشد اضطراب و ترس در جامعه (افسردگی پنهان، فرسودگی ذهنی)
- افزایش مهاجرت نیروی متخصص
- تقویت حس بیثباتی و زندگی در «تعلیق دائمی»
اثر بر بازار:
- جهش قیمتی طلا، ارز، مسکن و کالاهای اساسی
- افت تقاضا برای کالاهای غیراساسی
- تأخیر یا توقف تصمیمهای سرمایهگذاری توسط خریداران، مدیران و حتی کارکنان
در چنین فضاهایی، حتی کسبوکارهای فعال هم از «رشد» به «بقا» تغییر جهت میدهند؛ چرا که تمرکز از بازار و مصرف، به امنیت و برنامه اضطراری منتقل میشود.
برای بسیاری از کسبوکارها در ایران امروز، سؤال اصلی دیگر این نیست که “چطور رشد کنیم؟”
بلکه این است که: “چطور در برابر موج اختلال و ریسک، دوام بیاوریم؟“
در بخش بعدی، نگاهی میاندازیم به تحولات اجتماعی و روانیای که در بطن جامعهی اقتصادی ایران در حال شکلگیریست؛ موضوعی که تأثیر آن شاید از تحریم هم عمیقتر باشد.
وضعیت اجتماعی و روانی جامعه اقتصادی:
نااطمینانی، انزوا و فرسودگی
تحلیل اقتصاد در ایران امروز بدون در نظر گرفتن وضعیت روانی و اجتماعی مردم، ناقص است.
در فضایی که پر از ابهام، اختلال ارتباطی، نوسان سیاستگذاری، و بیاعتمادی ساختاری است، کنش اقتصادی صرفاً نتیجه محاسبات عقلانی نیست، بلکه تابعی از حس امنیت، امید به آینده، و سرمایه روانی جمعی است.
در این بخش به بررسی سه محور اصلی در روان اقتصاد ایران میپردازیم:
۱. نااطمینانی به آینده: خفگی برنامهریزی
یکی از بارزترین اثرات شرایط فعلی، نااطمینانی عمیق و پایدار در تصمیمگیری اقتصادی است:
- افراد نمیدانند آیا ارزش پولشان در ماه آینده حفظ خواهد شد یا نه.
- سرمایهگذاران نمیدانند کدام حوزه امنیت نسبی دارد.
- حتی کسبوکارهای سنتی، از ترس تغییر قوانین یا محدودیتهای ناگهانی، از توسعه فاصله گرفتهاند.
در چنین فضایی، برنامهریزی جای خود را به بقا میدهد.
و وقتی برنامهریزی ناپدید شود، نوآوری، بهرهوری و رشد هم در سایه میروند.
۲. انزوا و کاهش همبستگی اجتماعی
فضای چندلایهی داخلی، فشار اقتصادی و عدم دسترسی به اطلاعات باعث شده:
- اعتماد میان مردم و حاکمیت به پایینترین سطوح برسد.
- حتی اعتماد افقی (بین مردم به یکدیگر، بین مشتری و فروشنده، بین همکاران) کاهش یابد.
- کسبوکارها تمایل به فعالیت مستقل، مخفی یا غیررسمی پیدا کنند، نه مشارکتی و ساختارمند.
در این شرایط، شبکههای اقتصادی کوچکتر، بستهتر و غیررسمیتر میشوند.
و این باعث تضعیف زیرساخت اصلی اقتصاد مدرن یعنی «اعتماد» میگردد.
۳. فرسودگی روانی و خستگی تصمیم
تصمیم اقتصادی در ایران، فراتر از محاسبه سود و زیان، به یک فرایند فرسایشی بدل شده:
- مدیران خسته از مواجهه با تغییرات لحظهایاند.
- نیروی کار انگیزهای برای توسعه یا نوآوری ندارد.
- حتی مصرفکنندهها، دچار «خستگی خرید» و بیانگیزگیاند.
این فرسودگی، شاید ملموسترین پیامد بحران مداوم باشد؛ چون زیر پوست آمارها پنهان میماند، ولی روندها را از درون پوسیده میکند.
در اقتصاد ایران، کاهش رشد الزاماً به دلیل فقدان منابع نیست؛
بلکه بخشی از آن نتیجهی فرسایش امید، تخریب اعتماد، و خستگی ذهنی تصمیمگیرندگان است.
اگر فضای روانی جامعه ترمیم نشود، هر سیاست اقتصادی—even if smart—هم در اجرا شکست خواهد خورد.
سناریوهای پیش رو و راهکارهای تطبیق برای کسبوکارها
در یک اقتصاد معمولی، آینده را میتوان با مدلسازی و پیشبینی آماری تحلیل کرد. اما در ایران امروز، آینده بیشتر به شکل “سناریو” مطرح میشود تا “پیشبینی قطعی“، چرا که متغیرهای غیرقابلمحاسبه زیادی در بازیاند: از سیاست جهانی گرفته تا تصمیمات لحظهای داخلی.
در این بخش، سه سناریوی واقعبینانه برای مسیر اقتصاد ایران و پیشنهادهایی برای کسبوکارها جهت تطبیق با هر سناریو ارائه میشود:
سناریو ۱: ادامه فشار فرسایشی (وضعیت فعلی تثبیت میشود)
ویژگیها:
- تحریمها ادامه دارند، ولی جنگ مستقیم اتفاق نمیافتد.
- قطع و وصل اینترنت، تورم بالا و عدم شفافیت اقتصادی پایدار میماند.
- مهاجرت و ناامیدی نخبگان گسترش مییابد.
راهکارها برای کسبوکار:
- تمرکز بر بهرهوری داخلی، کاهش هزینهها و حفظ نقدینگی.
- استفاده از بازارهای غیررسمی یا منطقهای (خردهصادرات، پرداختهای رمزارزی).
- انعطافپذیری بالا در مدل کسبوکار و آمادهسازی سناریوهای جایگزین.
سناریو ۲: جهش تنش یا بحران شدید (ناآرامی یا برخورد منطقهای)
ویژگیها:
- تنشها به سطح ناپایدار میرسند (درگیری با اسرائیل، ناآرامی داخلی، حملات سایبری).
- اقتصاد وارد وضعیت اضطراری میشود: اختلال در انرژی، حملونقل، پرداختها.
راهکارها برای کسبوکار:
- داشتن برنامه پشتیبان (BCP) برای عملیات حداقلی.
- محافظت از دادهها، ارتباطات و سرمایه انسانی (نسخه پشتیبان، منابع جایگزین).
- اولویت با بقا و حفظ امنیت فیزیکی و دیجیتال کسبوکار.
سناریو ۳: گشایش نسبی یا بازتنظیم سیاستها
ویژگیها:
- تحت فشار داخلی یا خارجی، اصلاحات یا توافقاتی شکل میگیرد.
- محدودیتها کاهش مییابد، سرمایهگذاران محتاط بازمیگردند.
- فضای کسبوکار آهسته ولی پیوسته بهبود مییابد.
راهکارها برای کسبوکار:
- آمادگی برای جهش سریع: برندینگ، توسعه بازار، جذب سرمایه.
- بازآموزی نیروی کار و بازسازی اعتماد مصرفکننده.
- ورود تدریجی به اکوسیستمهای بینالمللی و دیجیتال.
هیچکدام از این سناریوها تضمینی نیستند، ولی آنچه کسبوکارها را متمایز میکند، درک واقعگرایانه از ریسکها و تطبیق تدریجی با شرایط در حال تغییر است.
در ایران امروز، «برنده» لزوماً آن کسی نیست که بیشترین رشد را دارد؛ بلکه کسیست که پایدارتر، منعطفتر و آگاهتر از بقیه باقی میماند.
ف